اگه دیدی یه سوسک پشت و رو افتاده و داره دست وپا میزنه ، فکر نکن زدنش ، داره به قیافیه ی تو میخنده
از خدا پول خواستم بانک داد ، درخت خواستم جنگل داد ، اتاق خواستم خونه داد ، حالا میترسم تو رو بخوام یه گله گوسفند بده
معلم: حمید بگو ببینم آفریقا کجاست ؟ حمید با گریه : آقا ! چرا هر چی گم می شه از من سراغشو می گیرید ؟
پیر زنه به پیر مرده میگه : عزیزم ! توی نودمین سالگرد ازدواجمون چی می خوای ؟ پیر مرده : یک لحظه سکوت !
قطعه ای از شاهکار ادبی غضنفر : شب بود و خورشید به روشنی می درخشید پیرمردی جوان یکه و تنها با خانواده اش در سکوت گوش خراش خیابان قدم زنان ایستاده بود
از عشق گفتیم و نمک گیر شدیم .... تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم .... گفتند غروب جمعه خواهی آمد .... آنقدر نیامدی که ما پیر شدیم
من واقعا فرمول دقیقی برای موفقیت ، نمیشناسم ولی فرمول شکست را به خوبی میدانم ، و آن اینست : « سعی کنید همه را راضی نگه دارید »
قلب خسته ی منو بیدار کردی … چشم تنهای منو بی خواب کردی …. بعد بی خبر خودتو خواب کردی …. عزیزم رسم رفاقتو خراب کردی ...
دوست دارم یه عالمه .... اندازه یه قابلمه .... من عاشق تو هستم .... تو قابلمه نشستم .... یه لنگه کفش تو دستم .... منتظر تو هستم
از شهرداری واحد سد معبر مزاحمتون میشم ، ببخشید مهربونیتون سد راه دلمون شده
تو قزوین یکی رو برق میگیره همه میمیرن